عاشق این شعرم ....

زاهدا

زاهدا

من كه خراباتي و مستم

به تو چه؟

ساغر و باده بود بر سر دستم

به تو چه؟

تو اگر گوشه ي محراب نشستي

صنم مي گفت چرا؟

من اگر گوشه‌ي مي خوانه نشستم

به تو چه؟

آتش دوزخ اگر قصد تو آماده كند

تو كه خشكي چه به من؟

من كه تر هستم به تو چه؟

آي

تو كه خشكي چه به من؟

من كه تر هستم به تو چه؟

 

از باده مدهوشم كنيد

من همان مجنون مست ياغيم

روز و شب محتاج دست باغيم

يك شب كنار زاهد و

يك شب كنار ساغيم

از باده مدهوشم كنيد

 

در خيمه پنهان مي كنم

مي را ، رو كتمان مي كنم

ترك ايمان ميكنم

هي بشكنم پيمان و

هي تجديد پيمان مي كنم

ترك ايمان مي كنم

از باده مدهوشم كنيد

شاعر هما

 

 پارازیت به تعادل نمی اندیشد

پارازیت یعنی...

 

سلام.

دوستانی که با من همراه می شوید  یک نکته را به خاطر بسپارید پارازیت نمی خواهد پایبند باید ها باشد.

پارازیت خواهان تعادل نیست.

اگر از عشق می نویسد اگر از کفر می نویسد اگر از دنیا مینویسد اگر دل پر دردی دارداگر زبان به گلایه می گشاید اگر ...  فقط می خواهد به یک چیز اکتفا نکند.دوست ندارد  اصول دست و پایش را ببندد.

چرا همیشه باید از شکر گذاری نوشت؟

چرا باید همیشه شکر گذار بود؟
چرا  همیشه باید صورت ها را با سیلی سرخ نگه داشت؟

چرا باید دلی پر آشوب داشته باشیم  اما از روبه راه بودن همه چیز دم بزنیم؟
چرا؟

چرا خودمون رو محدود می کنیم؟

پارازیت یعنی بی تعادلی.

پارازیت به تعادل اعتقاد ندارد.

 پارازیت یعنی دنیایی از ناشناخته ها که به زیباییش می توان قسم خورد.

صداقت ملاک گزنیش مطالب برای پارازیت است.

تا شقایق هست زندگی نباید کرد.

گلهای شقایق هم دروغ می گویند.

 

پس اگر می خواهید با پارازیت همراه شوید  با او هم فکر شید.

پارازیت

با وضو وارد شوید

 

 

  

اینجا یه مکان کاملا خاصه :

لطفا با وضو وارد شوید.

اشتباه نکنید برای وضو گرفتن لازم نیست به آب دسترسی داشته باشد.

اینجا باید برای دلا وضو گرفت نه برای دست و پا و ....

حالا دیدید چقدر اینجا خاصه؟؟؟؟

 

 

با تشکر

پارازیت